رنگ پاییز به دیوار بهاری افتاد
بر در خانه خورشید شراری افتاد
تکیه بر در زدنش دردسرش شد به خدا
او کنار در و در نیز کناری افتاد
بعد یک عمر مراعات کنیزان حرم
عزه ی خاتمه آخر به چه کاری افتاد
خواست تا زود خودش را برساند به علی(ع)
سر این خواستن خود 2، 3 باری افتاد
ناله ای زد که ستون های حرم لرزیدند
به روی مسجدیان گرد و غباری افتاد
وقت برگشت به خانه همه جا خونین بود
چشم یاری به قد و قامت یارش افتاد
آن قدر فاطمه از دست علی بوسه گرفت
بعد از آن بود که دگر رفت و کناری افتاد.