دیکشنری آنلاین

دیکشنری آنلاین

سفارش تبلیغ
صبا ویژن
حکمتی نیست جز به همراه عصمت . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :26
بازدید دیروز :4
کل بازدید :167289
تعداد کل یاداشته ها : 191
103/2/21
9:26 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
کوثر بلاگ[0]
نوشتن یا نگارش عملی است که بشر بوسیله آن اندیشه هایش را مصور میکند. با نوشتن انسان می تواند افکار خود را به دنیایی که در دوردستهاست انتقال دهد. و هدف من از نوشتن ارتباط با مخاطبانی است که قابل مشاهده نیستند ولی وجودشان احساس می شود.

خبر مایه
لوگوی دوستان
 

 

 بلند گفتند: سلام علیکم و رحمه الله" به جماران که رسیدم، امام را بستری کرده بودند. سریع روپوش پوشیدم . با احتیاط خودم را آماده کردم. حس عجیبی داشتم. آنقدر شگفت زده بودم که صدایم در گلویم نمی پیچید. آرام سلام دادم. امام دراز کشیده بودند روی تخت. سلام کردم رفتم سمت دستگاه. من یواش سلام کردم و ایشان بلند گفتند:سلام علیکم و رحمه الله" جواب سلام را با صدای بلند می دادند. آنچنان جواب دادند که من شرمنده شدم و خجالت زده دستگاه داخل اتاق را وارسی کردم و سریع بیرون آمدم. دیدن امام درآن لحظه و شیرینی سلام ایشان را نمی شود توصیف کرد.
عکاسی از وسائل برای چینش درست اتاق: این یک ویژگی ایشان بود که به تمام جوانب و اطراف خود دقت می کرد. زمانی که در اتاق نبودند ما اتاق را نظافت وآماده می کردیم. ایشان آنقدر به اطراف خود دقت نظر داشتند که اگر شما یک وسیله ای را جا به جا می کردی متوجه می شدند. یک بار بعد از نظافت اتاق، وسائل جا به جا شدند. وقتی ایشان به اتاق برگشتند، گفتند چرا وسائل روی میز جا به جا شده. تا آن موقع نمی دانستم روی میز ایشان هر چیزی جای مشخصی داشت. ادکلن شان، کتاب ها و دیگر وسائل همه جای مشخصی داشتند. این شد که ما همیشه بعد از ترک امام از اتاق سی سی یو تصمیم گرفتیم تا از فضای اتاق و جای وسائل عکاسی کنیم. چنانکه بعد از هر بارنظافت، مطابق عکس هایمان، وسائل را بچینیم.

صبح ها از دو ساعت قبل از نماز بیدار می شدند:قدم زدن، مطالعه کردن، گوش دادن به اخبار، دعا خواندن، ملاقات ها، خواب قیلوله و... همه اینها وقت مشخصی داشت. شانه زدن، ادکلن زدن و مرتب کردن محاسن سر ساعت انجام می شد. وقتشان هیچ وقت تغییر نمی کرد. جمعه ها اول می رفتند حمام. ساعت هشت و پنج دقیقه دستگاه فرستنده جدا می شد تا نه و پنج دقیقه. این کار همیشه راس ساعت انجام می گرفت. ملاقات ها هم راس ساعت انجام می شد. صبح ها از دو ساعت قبل از نماز بیدار می شدند و مشغول عبادت بودند. اینها یک سیستم برنامه ریزی دقیق برای همه ما ایجاد کرده بود.
یک بار قرآن را زیر مفاتیح گذاشتم...

یک بار درباره قرآن و مفاتیح اشتباه کردم. قرآن را زیر مفاتیح گذاشتم. ایشان با لحن مهربانی گفتند: هیچ وقت قرآن را زیر مفاتیح نگذارید و روی قرآن هیچ چیزی را قرار ندهید.ایشان برای قرآن خیلی احترام قائل بودند.
تکیه کلام شان این بود: تکیه کلامشان این بود" سلامت باشید". این را با حالت خاصی می گفتند که متوجه می شدی مورد تشکر قرار گرفته ای. هر کاری برای ایشان انجام می دادیم می گفتند:سلامت باشید".

سیاسی صحبت نمی کردند، با خانواده خوش و بش می کردند.

در ساعتی که خانواده برای دیدار می آمدند، اینقدر جمعشان گرم بود که آدم احساس نمی کرد حالا این بزرگ مرد، رهبر یک مملکت است. گپ و گفت هایشان با اعضاء خانواده معروف بود. با همه خانواده سرو کله می زدند. سیاسی صحبت نمی کردند. با خانواده مزاح می کردند. بگو و بخندی در اتاق بالا بود که حتی احساس نمی کردی امام بستری و بیمار هستند. با بعضی، از جوانی شان حرف می زدند. برای برخی از حالشان می گفتند. با بچه ها بگو و بخند می کردند.
یادم هست پس از تولد علی، او را آوردند که امام در گوش ایشان اذان بخوانند. گفتند مراقب باشید که سرش به جایی نخورد. گاهی علی بعدها که بزرگ تر شده بود می آمد در بیمارستان با امام بازی می کرد. گوشی پزشکی را می گرفت و دکتر امام می شد و با ایشان شوخی می کرد.

شوخی امام با دخترها، فاطی و فوتی

می دانید حضرت امام برای نام گذاری دختر، فقط نام فاطمه و زهرا را می پذیرفتند. در خانواده خودشان همه چند تا فاطمه بود. یک بار در یکی از ملاقات ها که اعضاء خانواده جمع بودند دختر خانم ها از ایشان پرسیدند آقا ما چند تا فاطمه داریم و هر کدام را صدا می کنیم همه جواب می دهند. حالا چه کنیم؟ امام به شوخی جواب داد: خب یکی را فاطی صدا کنید و یکی را فوتی " که همه خندیدند.

وقتی امام ناراحت شدند و اعتراض کردند

می گفتند استفاده بی مورد برق، مورد ضمان است. حرام می دانستند. هیچ وقت ندیدیم که چند چراغ خانه را با هم روشن کنند. به هر جا وارد می شدند برق آنجا را روشن می کردند و هر وقت خارج می شدند، خاموش می کردند. مثلا حتی در راهرو هم وقتی می خواستند حرکت کنند یک چراغ، یک چراغ روشن می کردند و حرکت می کردند.وقتی داخل اتاق نشسته بودند، اگر می خواستند بروند دستشویی چراغ اتاق را خاموش می کردند. اینقدر با وسواس و دقت نظرمساله را رعایت می کردند.

می خواستند بروند برای ملاقات عمومی. قبل از رفتن تاکید می کردند چراغ ها را خاموش کنید. یک بار بعد از ملاقات که رسیدند، دیدند چراغ های متعددی روشن است. ناراحت شدند، اعتراض کردند و گفتند وقتی کسی در اتاق نیست، این همه چراغ، چرا روشن است؟

آموزش تنظیم امواج رادیو

یک بار ایشان داشتند استراحت می کردند که مرا صدا کردند و رادیو را خواستند. یک رادیو بود که هفت تا موج داشت. گفتند این را روشن کن. من کار با این رادیو را بلد نبودم و خواستم بیرون بروم و از همکاران بپرسم. ایشان با لحنی مهربانانه گفتند:کجا؟ " نه به حالت دستوری. بلکه خیلی صمیمی گفتند: کجا می ری؟ رادیو در دستم بود که اول اشاره به ولوم دستگاه کردند که روی کجا تنظیمش کنم. بعد اشاره به موج رادیو کردند و گفتند: بیارین بیارین بیارین تا اینجا. با همین لحن. بعد این دکمه سبز رنگ را فشار بدهید. وقتی دکمه را زدم گفتند لطفا بگذارید روی میز. جالب این بود که با وجود فاصله شان، موج را دقیقا به من گفتند. چنان دقیق موج را نشان دادند که وقتی رادیو روشن شد صدا صاف و بی خش بود. این دقت امام برایم خیلی شگفت انگیز بود.

مقید بودن برای رعایت محرم و نامحرم:

اولا اینکه برای ورود به داخل اتاق، یک آویزی قرار داده بودند که وقتی در باز می شد صدا می داد و همه متوجه می شدند کسی وارد شده. یک قاعده و رمزی را هم گذاشته بودند که هر کس وارد می شد می گفت یا الله و امام پاسخ می داد بسم الله تا فرد حق ورود به اتاق را پیدا می کرد. وقتی ما داخل اتاق بودیم و خانم ها وراد می شدند امام سریع به خانم ها اعلام می کردند یا الله که یعنی نامحرم داخل هست تا آنها مراعات کنند. با وجودی که اعضاء خانواده را هم ما دیده بودیم و هم به عنوان مریض گاهی مراجعه می کردند ولی امام این احتیاط ها و دقت نظر را در برخورد محرم و نامحرم داشتند.

امام گفت: نگاه کن

یک روز کارهمه ما در اتاق سی سی یو تمام شده بود. همه داشتیم از اتاق بیرون می رفتیم. من آخرین نفری بودم که خواستم از اتاق بیرون بروم که ناگهان صدایشان را شنیدم. مرا با لحنی بسیار زیبا صدا کردند. کلامشان این بود:" نگاه کن" اینگونه صدا زدند. بعد نکاتی را فرمودند که به دفتر منتقل کنم. کلامشان خیلی صمیمی و دوستانه بود. من تمام جانم لرزید و تا مدت ها این کلام در من حالت شعف ایجاد کرده بود. سریع برگشتم فقط نگاه کردم. یک سیمای نورانی که یک دست لباس سفید پوشیده بود و رویشان هم یک لحاف سفید بود. دیدنی ترین تصویری که می شد دید و صدایی که می شد شنید. هنوز این صدا، در قلبم هست.

 «از بیان آقای محمدرضا اسدزاده»


  
  

به ولایت و دوستی ما جز از راه عمل نیک و تقوی نتوان رسید. امام محمد باقر (ع)

ضمن ارج نهادن به ولادت امام محمد باقر (ع)، روز مقاومت و ایثار و فرا رسیدن ماه رجب مبارک باد.

 آزاد سازی خرمشهر

 بزرگ‌ترین پیام پیروزی رزمندگان اسلام در عملیات غرور‌آفرین بیت‌المقدس، اثبات شکست‌پذیری دشمنان انقلاب اسلامی و شکست‌ناپذیری ملت بزرگ ایران بود.

سوم خرداد برگ زرینی بود که در صفحه تاریخ ایران اسلامی رقم خورد که خود نه یک صفحه، بلکه یک تاریخ بود. سالگرد حماسه آزادی و فتح خرمشهر پس از بیش از یک سال و نیم اشغال آن به دست بعثیان است. فتح خرمشهر، موجب برانگیختگی احساسات و عواطف پاک ملت ایران شد و هم دلی و وحدت را میان اقشار ملت پدید آورد.حماسه شگرف آزادسازی خرمشهر، پیروزی سروقامتانی را پدید آورد که با فتح آفرینی خود، نهایت ایثار، اوج مظلومیت، انتهای پاک بازی و منتهای توکل را رقم زدند.خرمشهر برای ملت ما تنها یک شهر نیست، بلکه تاریخ گویای پایداری، ایثار و جاودانگی انقلاب است.  


91/3/3::: 8:6 ص
نظر()